کـــــــــــــــــــــــــو ر و ش پسر بهشت

    امروز کوروش کوچولوي من با حالت تهوع از خواب بيدار شد و مامان با ترس و لرز به بابا زنگ زد بابايي مهربون زودي خودشو رسوند و   کوروش گلم رو به دکتر برديم      خدا رو شکر بعد از تزريق امپول ضد تهوع  حالش کمي بهتر شده           نفس من نميگي مامان طاقت ديدن ناراحتيتو نداره تند تند مريض ميشي   امروز  نتونستم برم مدرسه  به مديرمون زنگ زدم  نتونستم جلوي اشکام رو بگيرم زدم زير گريه    معلوم نيست اقاي مدير با خودش چي فکر کنه؟؟ حتما لابد ميگه ما رو باش 25 تا دانش اموز رو سپرديم دست کي؟؟!!  ...

کوروش قشنگم بعد از ميمي نخوردن کمي که چه عرض کنم بسيار  بداخلاق شدن و با مخصوصا بنده که مامانش باشم چپ افتادن     البته همه ميگن طبيعيه!! وقتي که يادش مياد از ميمي مياد منو ميزنه يا بي خودي جيغ ميکشه   بعد هم مياد و بوس کردن و ناز کردن از دلم درميارهههه   قربونت برم پسر قشنگم    دوستت دارم  يه دنياااااااااااااااا

تو عزیزی تو عزیزی    تو عزیزترین عزیزی واسه من  توی زندگی عزیزم همه چیزی واسه من  الان دقیقا 39 ساعته که پسرم میمی نخورده هوررررررررررااااااااااااااااااااااااااا    پسر گلم برای مامان خیلی سخت بود چیزی رو که اینقدر بهش علاقه داری و با اون به ارامش میرسی رو ازت بگیره  خیلی وقت بود تو این فک بودم که شما رو از شیر خوردن بگیرم و کابوسش همیشه همراهم بود تا اینکه دیروز مورخ 5 اردیبهشت مصادف با سالروز تولدت شما رو از شیر گرفتم خدا رو شکر میکنم که تونستم دوسال کامل بهت شیر بدم  یک از حرفای قشنگت اینه که میپرسم کوروش نینی بزرگ شده چی میخوره : میگی : جی جی نه به به آبا نون قربونت برم من ...

        کوروش جونم 6 روز دیگه فقط مونده تا 2 سالت کامل شه                                      (کوروش جونم مهر ۱۳۸۸)     ! (کوروش جان فروردین ۱۳۹۰)                                            &nb...

در يك روز دل انگيز بهاری  قاصدكي در گوش گل سرخ رازي را گفت ...  و آن راز ميلاد زيباي تو بود!!!        2 دوسال پيش در چنين روزي فرشته ها با صداي گريه شون آسمون را رو سرشون گذاشته بودند  آخه يكي از اونا از كنار شون رفته بود و پا به خونه گرم ما گذاشته بود....  فرشته كوچولو تولدت مبارك ...

  دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را     در انحصار قطره های اشک نبینم       و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد          دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم              و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم                دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد                 ...

قبل از هر چیز وبلاگ جدیدت مبارک مامان جون   نوروز۹۰   در این عید  منو کوروش و بابا بیژن  رفتیم به زادگاه مون(البته زادگاه من و بابا)   کوروش جونم  به همراه ما  عید دیدنی رفت و از این خونه به اون خونه   گرچه مامان خیلی دلش هوس مسافرت کرده بود ولی امسال قسمت نشد جایی بریم  و به همون نیشابور خودمون  اکتفا کردیم(البته مامان کلییییییی  به سر بابا غر زد)(چشمک)   در ایام عید  کوروش جونم عروسی رفتن (عروسی  البته دومادی پسر خاله بابا) و کلی تو این عید عیدی گرفتن اما گل پسملون  روزای اخر خیلی بی تابی میکرد  گویا دلش برای اتاق خودش تنگ شده بود ...